معارتهای حرکتی و ژستچر در اتیسم / اوتیسم 09143162621 , 09146590651
معارتهای حرکتی و ژستچر در اتیسم / اوتیسم
اولین بار اختلالات طیف اتیسم توسط کانر[1] در 1943 تعریف شد. تا به امروز تغییرات بسیار زیادی در شناخت اتیسم و راهکار های درمانی آن رخ داده است. با این وجود کسب اطلاعات، در این زمینه نیازمند تحقیقات بیشتری است. براساس بررسی مطالعاتی که تاکنون در مورد اتیسم انجام شده است به این نتیجه می رسیم که علت اتیسم ناشناخته بوده و تک عاملی نیست و در اثر تبانی اثرات عوامل به وجود می آید. اختلالات طیف اتیسم قبل از سی ماهگی قابل تشخیص است و تمام ابعاد زندگی فرد مبتلا را تحت تاثیر قرار می دهد (برر تون[2] و تونگ[3]، 2000). در طی چهل سال گذشته برای تشخیص افتراقی رفتارهای مرتبط را ارزیابی می نمودند و به خاطر نامشخص بودن علت، یکی ازروشهای تشخیص افتراقی، مشاهده ی الگو های رفتاری کودک، تاریخچه ی رشدی او و تطبیق آن با معیار های تشخیص افتراقی می باشد.
اولین دلیل مراجعه ی این بیماران آسیب به مهارتهای کلامی و غیر کلامی می باشد. کودکان مبتلا به این طیف از اختلالات به طور مشخصی گفتار منحرف و تاخیری دارند و در حدود نیمی از آنها در رشد گفتار عملکردی[4] مشکل دارند. مطالعات از این ایده حمایت می کندکه تقریبا پنجاه درصد از این کودکان نهایتا گفتار قابل قبولی را کسب می نمایند (پییر دال، 1999). پژواک گفته های دیگران[5] یکی از ابعاد منحرف و مشخص در این اختلال است. تکرار گفته های دیگران می تواند بلافاصله و یا با تاخیر باشد و یا به اشکال دیگر مانند تکرار دیالوگهای تلویزیونی و غیره باشد. کودکان اتیسم اغلب ضمایر را به طور معکوس به کار می گیرند. کانر، دلیل آنرا وجود پژواک گفته های دیگران می داند. تحقیقات اخیر آنرا به خاطر عدم درک کودکان اتیسم از نقش دیگران، توجه مشترک[6]و مشکل در مفهوم سازی ایده ی خود و دیگری می داند. براساس مشخصه های راهنمای تشخیصی آماری اختلالات روانپزشکی (ویرایش چهارم) یکی ازشاخص های عمده ی اختلال طیف اتیسم، آسیب به مهارت های ارتباطی فرد می باشدکه این آسیب زیر بنای به وجود آمدن مشکلاتی در فراگیری مهارتهای زبانی و گفتاری می گردد و علایم خود را در درک و بیان نشان می دهد. همانگونه که مطالعات ثابت نموده اند مغز یک ارگان انعطاف پذیر می باشد و آموزش می تواند ساختار ها و عملکرد های آنرا را اصلاح نماید. در مدلهای حیوانی ثابت گردیده است که یادگیری فعالت های حرکتی باعث افزایش ضخامت کرتکس موشها می شود (آندرسون[7]، 2002؛ هربرت و همکاران[8]، 2006). درون دادهای محیطی تکراری منجر به تغییر ساختاری مغز می گردد. نتایج مشابهی نیز در انسان مشاهده گردیده است. ماده ی خاکستری مغز در داوطلبان یادگیری شعبده بازی (دراگانسکی[9]، 2004)، موسیقی (گاسر[10]واسچلاوگ[11]، 2003)، و افراد دو زبانه (میشلی[12]، 2004) افزایش می یابد. در همه ی این موارد افزایش ماده ی خاکستری ناشی از مهارت آموزی[13] (آموزش اشاره) است و عامل آن افزایش تعداد ارتباطات نرونها می باشد. درمان مهارت های تقلیدی و اشاره ای برای رشد ابعاد شناختی_ اجتماعی و تقلیدی کودکان مبتلا به اختلالات طیف اتیسم مفید است. مطالعات نشان داده است که سه جلسه تقلید از فعالیت های فرد بزرگسال (اشاره)، رفتارهای مناسب اجتماعی فرد مبتلا را افزایش می دهد. کودکان مهمترین مهارت های خود و از جمله تاحدی گفتار و زبان را از طریق مشاهده و تقلید رفتار انسانهای دیگر می آموزند. تقلید، اشارات و محرکهای کلامی یکی از راههای یادگیری گفتار و زبان می باشد و در یادگیری مهارت های ارتباطی نقش مهمی دارد (جانت کرشک و همکاران، 1996). کودکان مبتلا که دارای مهارت اشاره ی خوب هستند بازده درمانی خوبی نیز دارند (ادواردکارر[14]،1979). مطالعات نشان داده است که می توانیم با آموزش مهارتهای تقلیدی و اشاره، مفاهیم انتزاعی، نحو، مهارتهای زبان زایشی، نامیدن، مهارتهای ارتباطی و تماس چشمی را آموزش دهیم(ادواردکارر، 1979).
بخشی از مهارت های گفتاری به وسیله ی اشاره آموخته می شود. هرگونه اختلال در اشاره، می تواند منجر به آسیب در مهارت های ارتباطی شود. گفتاردرمانگران در برنامه های درمانی خود از مهارت اشاره استفاده می نمایند اما ماهیت و نحوه ی اثر گذاری آن بر مهارتهای ارتباطی کودکان مبتلا به اختلالات طیف اتیسم مشخص نشده است. براساس تحقیقات توانایی تقلید کلامی، یادگیری زبان و گفتار را در افراد مبتلا به اختلالات طیف اتیسم پیش بینی می نماید. تنها با مشاهده ی رفتار هم سالان، والدین و مربیان خزانه ی رفتاری مشاهده گر به نحو بارزی افزایش می یابد. تحقیقات نشان می دهد که از طریق تقلید می توان پاسخ جدیدی آموخت و پاسخ قبلی را تعدیل نمود (هترینگتون[15] و الیس میو الیس[16]، 1926). کودکان هنگام یادگیری ، از اشاره ی همراه گفتار بیشتر استفاده می کنند(الیبالی و ناشال، 2007؛ الیبالی و همکاران، 2000). یادگیری کودک بدون همراهی اشارات (این اشارات باید از لحاظ زمانی و مفهومی همراه کلمه باشد.) کاهش می یابد (روث[17] وبوون[18]، 1999). اشاره یک حمایت زمینه ای را برای یادگیری کلمات به وجود می آورد و به طور همزمان وضعیت بینایی و فضایی کلمه را هم شامل می شود (الیبالی وهمکاران، 2000؛ الیبالی و ناشال،2007؛ گراهام[19] وآرگیلی[20]، 1975؛). آنها حرکت و مفهوم را بیان کرده (کلی[21]، 2002) و به وسیله ی کودکان، قبل از به وجود آمدن توانایی بیان کلمات برای اهداف ارتباطی بکار می رود(گودوین[22] وآکریدیلو[23]، 1993). توجه کودکان به حرکت سبب می شود که اشاره دقت بیشتری رابه موضوع آموزش جلب نماید (کل من [24]، 1993). اشاره از کانال بینایی و حرکت برای بیان مفهوم استفاده می کند و از تطابق معانی حمایت می کند (گلدن میدوو، 2000؛ گوددین میدو، 2003). وجود اشاره همراه گفتار، فعالیت مناطق مغزی مربوط به زبان را افزایش می دهد. این یافته نشان می دهد که اشاره روی سطوح متفاوتی از پردازش زبان تاثیر می گذارد (گولون جوس[25]، 2003). مطالعات نشان می دهد که اشاره با تاثیر روی تولید گفتار، درک شنونده را بهتر می کند. (جیمز وهمکاران[26]، 2003). مطالعات نشان می دهد که اشاره روی شنونده و گوینده تاثیر مستقیم دارد(جیمز وهمکاران، 2003).
09143162621
09146590651 https://telegram.me/jafarmasumi
دکتر جعفر
معصومی دکترای
تخصصی گفتاردرمانی از دانشگاه تهران
www.گفتاردرمانی.com
www.goftardarmaniazarbaijan.com
www.goftardarmanitabriz.com
[1]- Kanner
[2]- Averill Brereton
[3]- Bruce Tong
[4]- Functional speech
[5]- Echolalia
[6]-Joint Attention
[7]- Anderson
[8]- Herbert et al
[9]- Draganski
[10]- Gaser
[11]- Schlaug
[12]- Mechelli
[13]-Skills Training
[14]- Edward Carr.
[15]- Hetherrington
[16]- Eileen- Mavis
[17]- Roth
[18]-Bowen
[19]- Graham
[20]- Argyle
[21]-Kelly
[22]- Goodwin
[23]- Acredolo
[24]- Kellman
[25]- Goulven
[26]- James