ورودی بینایی در بیماران سکته مغزی و آفازی 09146590651 و 09143162621
ورودی بینایی در بیماران سکته مغزی مبتلا به آفازی
رنگ :
خانم مونت گومری 1971 که ظاهرا خودش یک بیمار آفازیک بوده ضمن پذیرش نظر وست در مورد تاثیر استفاده از رنگ در برانگیختن تصویر بینایی در بیمار استفاده از رنگ همراه با موارد تحریک کننده را برای بیماران آفازیک مورد تشویق قرار داد .
او می گوید : در آفازیک درمانی که عملی تکراری و غالبا خسته کننده است برای بالا بردن و حفظ توجه بیمار محرک های بینایی رنگی بر محرکهای سیاه و سفید ار جحیت دارند او خودش آشکارا به این نتیجه رسیده بود که رنگ عاملی تحریک کننده بوده و سبب توجه بیمار می شود .
واقع گرایی ( واقعی بودن محرک ):
اطلاعات موجود در این زمینه تا حدی متناقص است بای سیاچ 1966 عملکرد نامگذاری 9 بیمار آفازیک را با استفاده از 3 نوع تصویر ( تصاویر اشیای واقعی –طرحهایی از همان اشیا و طرحهایی ناقص که بوسیله خطوط کج و یا منقطع کشیده بودند ) مورد بررسی قرار داد اکثر بیماران در نامگذاری تصاویر واقعی موفق بودند بای سیاچ نتیجه گرفت که این تصاویر حاوی بیشترین اطلاعات هستند در صورتیکه طرحهای اشیا و طرحهای ناقص ضمن اینکه با اطلاعات کمتر کد بندی می شوند دارای عوامل حواس پرت کن ترسیمی بوده و این مسئله را مجددا به ذهن می آورنئ که تغییر در نسبت سیگنال به نویز سبب مشکل بیشتری در نامگذاری بیماران می شود .
آیا اشیا نسبت به تصاویر یا طرحها از قدرت تحریکی بینایی بیشتری برخوردارند؟
بنتون و همکارانش 1972 عملکرد نامگذاری 18 بیمار آفازیک را در پاسخ به اشیا طرحهای دارای خطوط بندی و طرحهای دارای خطوط کوتاه مورد مقایسه قرار دادند علیرغم اینکه بیماران قادر بودند طرحها را تشخیص دهند به نظر می رسید که اشیا انتقال دهنده اطلاعات تسهیل کننده بیشتری برای بازیافت اسامی ( احتمالا به وسیله تحریک ارتباط بیشتر در مغز بیمار ) هستند با وجود اینکه عملکرد بیماران در نامگذاری اشیا و طرحهای دارای خطوط کوتاه با یکدیگر متفاوت بود محققین معتقد بودند که این تفاوت جزئی بوده و از نظر بالینی مهم تلقی نمی شود .
مطالعات دیگر نشان دادند که این تفاوت نا چیز بوده و یا اصلا تفاوتی در این زمینه مشاهده نمی شود استولر 1960 تفاوت عکسهای معمولی از نظر اندازه و کوچک را با هم مقایسه کرد و تفاوتی از نظر تاثیر آنها بر توانایی نامگذاری بیماران آفازیک مشاهده ننمود او همچنین نامگذاری اشیا را با نامگذاری عکسهای همان اشیا مقایسه کرد و موفق به یافتن هیچگونه تفاوتی در استفاده از این دو روش نشد کریستن سون 1959 نامگذاری و شناخت بیماران آفازیک را با استفاده از یک محرک غیر شلوغ ( یک عکس روی زمینه سیاه ) و یک محرک شلوغ ( همان عکس با پنج تا نه تصویر دیگر در اطراف آن ) مقایسه کرد و هیچ تفاوتی را بین این دو محرک مشاهده ننمود پس به شرط اینکه بیمار طرح یک شی را تشخیص دهد احتمالا قادر به تشخیص آن شی نیز خواهد بود اگر تفاوتهایی در این بین وجود داشته باشد احتمالا منحصر به گروه اندکی از بیماران خواهد بود .
راههای ارتباطی ما
09146590651 و 09143162621
www.goftardarmaniazarbaijan.com
www.گفتاردرمانی.com