ورودی بینایی در بیماران آفازی 09146590651 و 09143162621
ورودی بینایی در بیماران آفازی
تصویر سازی ( شبیه سازی )
توجه ما به چگونگی محرکهای بینایی ناشی از این مسئله است که بهبودی بیماران آفازیک ممکن است به افزایش عملکرد نیمکره غالب بستگی داشته باشد پی ویو 1971 می گوید : شبیه سازی به طور نمادین ( سمبولیک ) نشان دهنده موقعیتها و وقایع می باشد در صورتی که سیستم کلامی بیشتر برای بیان اطلاعات تحریکی انتزاعی بکار می رود کاملا شناخته شده است که محرکهای کلامی ابتدا توسط نیمکره چپ پردازش می شوند در صورتیکه تصویر سازی بینایی مربو طبه نیمکره راست است خانم وست 1977 با توجه به این مسئله می گوید : به دلیل اینکه بیماران آفازیک اکثرا دارای نیمکره راست سالم هستند می توان با استفاده از شبیه سازی بینایی عملکرد زبانی را در آنان فعال ساخت او همچنین می گوید : زبان در هنگام یادگیری به صورتی دو گانه کد بندی می شود بنابراین اگر چه ممکن است پردازشهای کلامی مربوط به لغات وقایع و یا اشیا باقی نمانده و یا قابل استفاده توسط بیمار نباشند ولی تصویر آنان ( لغات وقایع اشیا ) دست نخورده باقی مانده است استفاده از نشانه های نمادین ( سمبولیک ) بینایی ممکن است سبب بلزیافت نشانه های کلامی شود بنابراین وست پیشنهاد می کند که تصویر سازی بینایی می تواند به عنوان عاملی تسهیل کننده جهت عملکرد زبانی موثر در بیمار به خدمت گرفته شود پس باید محرکهایی را انتخاب کرد که این توانیی را داشته باشند که به نحو موثری تصورات غیر کلامی را تحریک ( بیدار ) نمایند لغات ممکن است برای این هدف مناسب باشند ولی تصاویر بر آنها ( لغات ) ارجحیت دارند تصاویر امور واقعی ( اعمال ) احتمالا بهترین خواهند بود همچنین استفاده از رنگ سبب افزایش تاثیر محرک بینایی خواهد شد .
وست برای توصیف عقیده اش به مطالعه آلتمن 1977 بر روی آموزش ارتباط جفتی به بیماران با استفاده از جفتهای تصویر با تصویر تصویر با اسامی چاپی با تصویر و اسامی چاپی با اسامی چاپی اشاره می کند نتایج نشان دهنده ارجحیت روش تطابق تصویر با تصویر در بیماران مورد مطالعه بود وست بر این نکته اصرار می ورزد که تحریک برای بیماران آفازیک باید با استفاده از تصاویری از اعمال و شامل رنگ باشد که تصویر سازی بینایی را افزایش داده و با درگیر کردن نیمکره راست پردازش زبانی را افزایش می دهد
این مسئله در تحقیق فی بر و آتن 1979 نیز مورد مطالعه قرار گرفت آنان 20 اسم یک و دو هجایی را به فهرست یکسان تقسیم کرده و تصاویر سیاه و سفید برجسته ( تصاویر اشیا معرف اسامی ) مر بو ط به آنها را به این فهرست اضافه کردند تصاویر یکی از این فهرستها کاملا سالم ولی تصاویر فهرست دیگر خراب و شکسته شده بود ( مثل عینکی که یکی از لنزهایش شکسته بود کتی که یکی از آستینهایس پاره بود و یا یک قلم شکسته شده ) برای اینکه بیماران پاسخ یکسان به تصاویر ندهند سوالاتی مانند ( اون چیه ؟ ) و یا ( اسم این چیه ؟) از بیمار پرسیده نشد بلکه از سولاتی مانند ( بگو چی می بینی ؟) استفاده شد در این آزمایضش 10 بینار آفازیک ناروان با آپراکسی گفتار و 3 بیمار آفازیک روان مورد بررسی قرار گرفتند و پاسخ آنان براساس تعداد کلمات موجود در جمله گرامری بیمار که بدون وقفه تولید شده بودند و همچنین طول متوسط 3 جمله از بلندترین پاسخها مورد ارزیابی قرار می گرفت نتایج بدست آمده نشان دهنده هیچگونه تفاوت معنی داری از نظر صحت پاسخ در اسامی دو فهرست نبود اما میزان گفتار ارائه شده ( کل گفتاری که بیمار با دیدن هر تصویر بیان می کرد ) در مقابل تصاویر دو فهرست تفاوت قابل ملاحظه ای را نشان می داد ( بیماران مبتلا به آفازی روان در این مورد نیز تفاوت معنی داری را در پاسخها نشان ندادند بنابراین نتایج ذکر شده مربوط به بیماران مبتلا به آفازی ناروان می باشد ) بیماران کلمات بیشتری را در پاسخ به تصاویر شکسته شده بیان می کردند به این معنی که این تصاویر موجب بیان جملات صحیح تر ( از نظر گرامری ) و بلندتری از سوی بیماران می شدند محققین اظهار داشتند که تصاویر شکسته شده سبب شکستن کدهای کلامی شده و ارتباطات چند گانه مربوط به مفهوم اشیا ( ارتباطاتی که به تجارب حسی و حرکتی اشیا مربوط می شوند ) را تحریک می کنند بنابراین آموزش با استفاده از این شیوه سبب تسهیل عملکرد بیانی شده و بیماران رفتار زبانی متفاوتی را نسبت به عملکرد نامگذاری ساده از خود نشان می دهند .
راههای ارتباطی ما
09146590651 و 09143162621
www.goftardarmaniazarbaijan.com
www.گفتاردرمانی.com