انواع رفتارهای بازیافتی در آفازی09146590651
نوع مختلف از رفتارهای بازیافتی وجود دارد که عبارتند از :
1- ارتباط معنایی ( تولید یک یا چند واژه که از نظر معنایی با واژه هدف مرتبط می باشند )
2- توصیف کلمه مورد نظر
3- تعمیم ( گفتن طبقه ای که کلمه مورد نظر به آن متعلق است
4- تاخیر ( مکث کردن و سپس بیان واژه
5- ارتباط آوایی ( تولید واژه ای که از نظر آوایی مشابه با واژه هدف میی باشد )
ارتباط معنایی در اکثریت موارد سبب به خطر آوردن واژه مورد نظر توسط بیمار می شد این شیوه به وسیله همه بیماران مورد استفاده قرار می گرفت ولی اکثرا برای بیماران دارای ضایعه خفیف ( سطح بالاتر ) موثر بود توصیف در 57 درصد موارد موفقیت آمیز بود بوسیله همه بیماران استفاده می شد ولی برای بیماران خفیف بهتر از بقیه گروهها بود تعمیم در 57 در صد موارد استفاده می شد ( بیشتر توسط بیماران دارای ضایعه شدید ) گرچه برای بیماران خفیف موفقیت آمیز تر بود تنها یک بیمار برای به خاطر آوردن اسامی از ارتباط آوایی استفاده می کرد که این روش در 17 درصد موارد سبب موفقیت او می شد مارشال متذکر شد که این ارتباطات مورد استفاده برای بیاد آوردن واژگان تصادفی نبوده منعکس کننده چگونگی نزدیک شدن بیمار به واژه مورد نظر می باشند ( شیوه بازیافت مورد استفاده توسط بیمار را نشان می دهند ) آیا استفاده از یک شیوه خاص نوشتاری می تواند سبب تسهیل عملکرد بیماران آفازیک شود ؟
در تحقیقی که توسط بون و فردمن 1976 بر روی تواناییهای افتراقی بیماران آفازیک در جنبه های خواندن و نوشتن دست نویس و موارد چاپی انجام شد مشخص گردید که در گروه بیماران تفاوت معنی داری بین این دو روش ( دست نویس و چاپی ) نوشتن یا خواندن وجود ندارد ولی به دلیل وجود تفاوتهای فردی در بیماران درمانگران باید مشخص کنند که بیمار در کدام شیوه توانایی بیشتری دارد .
آیا تمرکز صرف بر ورودی می تواند سبب تسهیل عملکرد بیانی بیمار شود ؟ کوشنز و وینیتز 1977 این مسئله را با استفاده از یک برنامه آموزشی زبانهای خارجی به افراد غیر آفازیک که نیازی به تولید کلمات نداشت و فقط باید به تصاویر اشاره می شد مورد بررسی قرار دادند .
19 واژه (اسم) در106 قاب عکس به بیمارارائه شد و بیمار می بایست به تصویر ( پس از گفتن نام آن توسط درمانگر ) اشاره کند.درورت اشتباه بیمار، واژه تکرار شده ودرمانگر به تصویر اشاره می کرد . این شیوه آموزش در طی دومین ماه پس از شروع بیماری آغاز شد و 12 جلسه درمانی در طی این ماه برگزار گردید .بیمار در طول سومن ماه ، هیچ برنامه درمانی نداشت و9 جلسه درمان نیز در ط ماه چهارم برگزار شد . بیمار در طول هیچ یک از این جلات ، بیمار واژه ای را بیان نکرد . پس از ماه های دوم ، سوم،چهارم،پنجم و ششم پساز شروع بیماری، آزمون نامگذاری (به یادآوردن اسامی) بعمل آمد. نتایج به دست آمده نشان داد،با اینکه بیمار قبل از شروع درمان ،هیچ یک از 19 واژه را نمی توانست نام ببرد، پس از 11 جلسه درمان ، 63درصد از آنها را صحیح تولید می کرد . یک ماه بعد و بدون داشتن برنامه درمان ، این درصد 42 تقلیل یافت . پس از سومین ماه، بیمار توانست 100 درصد کلمات را بیان نماید . این شیوه آموش به درک واژه گان درمان نشده نیز تعمیم یافت . بنابراین موفقیت در تولید ، باید منعکس کننده موفقیت بیمار در درک باشد.
بطورخلاصه می توان گفت بهترین روش بهبود عملکرد بیانی بیمار، بالا بردن میزان درک اوست. آموزش به بیمار، در این جهت که بتواند به ارزش پاسخهای غر صحیح پی ببرد ، خود شیوه ای تسهیل کننده است. درمانگر نباید پاسخهای بیمار را رد کرده و نسبت به آنها واکنش (منفی) نشان دهد. ما باید از اطلاعات ( دانش) بیمار استفاده کنیم (سوالات بله- خیر) و به طریق موثر عملکرد آنان در نوشتاروگفتارپی ببریم.
09146590651
دکتر جعفر
معصومی دکترای
تخصصی گفتاردرمانی از دانشگاه تهران
Tabslp.com
https://telegram.me/jafarmasumi
https://www.instagram.com/goftardarmani_tabriz/
https://twitter.com/masumislp