سرعت ارائه محرک
ابین و ادواردر 1967 24 بیمار آفازیک را در زمینه تشخیص صداهای گفتاری مورد ارزیابی قرار دادند 25 جفت هجا در دو حالت : 1- بدون هیچ تاخیری بین دو هجا ( دو هجا مر بوط به جفت هجاهای تحریکی 2- با تاخیر 200 میلی ثانیه بین آنها برای بیماران خوانده شد بیماران باید قضاوت می کردند که آیا 2 هجای گفته شده یکسانند یا خیر ؟ نتایج بدست آمده نشان داد میزان پاسخهای صحیح بیماران ( بیشتر در مورد بعضی از بیماران ) همراه با افزایش زمان وقفه بین ارائه دو هجا افزایش می یابد ( این نتیجه در مورد بعضی بیماران بارزتر از بقیه بود )
بی یر 1974 در مطالعه ای بر روی یک بیمار مبتلا به کری لغت پی برد که وقتی سرعت ارائه به یک سوم میزان طبیعی و یا کمتر کاهش می یابد درک جمله و توانایی تکرار به طور قابل ملاحظه ای افزایش پیدا می کند وقتی ارقام با وقفه های 3 ثانیه ای ارائه می شدند در مقایسه با وقفه های 1 ثانیه ای افزایش مشخص تری در عملکرد بیماران مشاهده می شد همچنین مشخص شد درک بیمار در سرعت ارائه 45 کلمه در دقیقه بهتر از سرعت ارائه 150 کلمه در دقیقه می باشد .
سر مارک ومورینز 1976 عملکرد پنج گروه یعنی : بیماران آفازیک بیماران الکلیک کورساکف بیماران متلا به آسیب نیمکره غیر غالب بماران الکلیک و گروه کنترل را در زمینه شناخت کلمات بایکدیگر مقایسه کردند و پی بردند که در سرعت طبیعی عملکرد بیماران آفازیک پایین تر از چهار گروه دیگر است آنها همچنین متذکر شدند وقتی سرعت ارائه محرک کاهش می یابد بیماران آفازیک پیشرفت قابل ملاحظه ای را در عملکرد خود نشان می دهند در حالیکه سطح عملکرد گروههای دیگر تغیری نمی کند .
شیهان و همکارانش 1973 پاسخهای داده شده توسط 30 بیمار آفازیک به 14 نوع مختلف از سوالات آزمونهای زبانی را در 3 موقعیت مختلف بررسی کردند: 1- وقفه های 150 میلی ثانه ای بین هر جفت واج کلمات ایجاد شده بود 2- همان زمان (قبلی ) در مجموع در بین کلمات گنجانده شده بود بنابراین تولید گفتار کندتر بود 3- سرعت گفتاری طبیعی
نتایج بدست آمده نشان داد که کاربرد این شیوه تنها در پیشرفت عملکرد بیماران جوانتر ( آنهایی که زیر 50 سال سن داشتند ) مور است این پیشرفت رفا در وضعیت اول ( که در آن تاخیر ها در بین هر جفت واج ایجاد شده بود ) مشاهده گردید محققین معتقد بودند که در این وضعیت بیمار توالی صحیحی از واجها را می شنود و این خود به درک بهتر بیمار از کلمات کمک می کند
این سوال مطرح است که مدت زمان ارائه این محرک های بینایی و وقفه هایی که می توان بین ارائه آنها ایجاد کرد تا چه اندازه مهم می باشد ؟ بروک شایر 1971 در این زمینه به انجام دو بررسی بر روی 6 بیمار آفازیک پرداخت و از آنها خواست تصاویر ارائه شده را نام ببرند و یا کلمات روی صفحه را بخوانند در یک بررسی محرکها به مدت 3-5-10و 30 ثانیه ارائه می شدند و زمان وقفه بین هر دو مورد ارائه شده توسط خود بیماران مشخص می شد او در نتیجه این بررسی پی برد که افزایش زمان ارائه محرکها سبب پیشرفت نامگذاری بیماران می شود و شرایط تعیین شده توسط خود بیماران ( زمان وقفه بین هر دو مورد ارائه شده ) در بر دارنده بهترین نتایج برای آنان است از آنجایی که بروک شایر پیشرفت سریعی را در عملکرد بیماران بین زمان ارائه 3تا 5 ثانیه مشاهده کرد و بازدهی بدست آمده از 5 تا 30 ثانیه کمتر از آن بود نتیجه گرفت که زمان ارائه 5 ثانیه بهترین مدت ارائه برای بیماران است در بررسی دوم همه محرکها به مدت 3 ثانیه ارائه شدند ولی وقفه های بین آنها 0-3-5-10یا 30 ثانیه بود نتایج بدست آمده نشان داد در ارائه وقفه های 0-3-5و10 ثانیه تفاوت کمی در عملکرد بیماران وجود دارد در حالیکه زمان وقفه 30 ثانیه عملکرد بیماران را به گونه ای معنی دار افزایش می دهد به طور کلی می توان گفت تاثیر افزایش زمان وقفه بین ارائه محرکها بر عملکرد بیماران بسیار کمتر از تاثیر افزایش زمان محرکها می باشد .
بروک شایر در دو آزمایش دیگر متوجه شد که بیماران در شرایط ارائه محرک برای فقط 10 و 30 ثانیه بهتر از وقتی عمل می کنند که زمانهای 3و5 ثانیه هم وجود داشته باشد این مسئله مشخص شد که ارائه کوتاه مدت تنش را افزایش می دهد و این خود عملکرد بیمار را تحت تاثیر قرار می دهد این مداخله تنها محدود به ارائه کوتاه مدت نیست بلکه در مورد شرایط ارائه طولانی تر هم صدق می کند .
09146590651
دکتر جعفر
معصومی دکترای
تخصصی گفتاردرمانی از دانشگاه تهران
Tabslp.com
https://telegram.me/jafarmasumi
https://www.instagram.com/goftardarmani_tabriz/
https://twitter.com/masumislp